English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5965 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
light source colour U رنگ منبع نور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
light source U منبع نور
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
colour U بشره
colour U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour U جدول شماره هایی که ویندوز
colour U رنگامیزی
colour U سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour U دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour U شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour U رنگزدن
colour U ملون کردن
off-colour U کسل
colour U رنگ
off colour U بی حال
colour U تغییر رنگ دادن
colour U فام
colour U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour U چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour U میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour U رنگ کردن
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
off-colour U بی حال
off colour U کسل
rose colour U رنگ گلی
colour fast U دارایرنگثابت
colour blindness U کوررنگی
flat colour U رنگ تخت
saturated colour U رنگهای روشن
high colour U خجالت
scheme of colour U رنگ بندی
scheme of colour U طرح رنگ
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
colour scheme U چینشرنگیکمکان
colour blind U کوررنگ
dust colour U خاکی
achromatic colour U رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
flesh colour U رنگ بشره
flesh colour U رنگ بدنی
false colour U رنگ مصنوعی
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
to change colour U تغییر رنگ دادن
to change colour U رنگ برنگ شدن
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> U به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
flat colour U رنگ نازک مستوی
dead colour U رنگ ضعیف
dead colour U رنگ دست اول
water colour U ابرنگ
water colour U رنگاب
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
colour supplement U مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour filter U فیلتررنگ
colour display U نمایشرنگ
colour control U کنترلرنگ
colour chart U نموداررنگ
colour-coded U کدگذاریاز طریقرنگ
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
high colour U سرخی
colour bearer U پرچم دار
ground colour U رنگ زمینه
primary colour U رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
water colour U نقاشی ابرنگی
colour box U جعبه رنگ
colour bar U تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
oil colour U رنگ روغنی
source U سرچشمه
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source U مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source U فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source U نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source U که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source U در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source U روش
source U حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source U برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source U منبع منشاء
source U مایه مبداء
source U ماخذ
source U منبع
source U منبع برق
source U ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source U چشمه
source U مبداء
source U نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source U منشاء
second source U منبع دوم
source U نقط ه اصلی یا شروع
source U خصوصیت برخی bridge ها که
colour television camera U صفحهرنگیدوربین
colour selection filter U فیلترجداکنندهرنگ
hair colour [British] U رنگ مو
bishop of the wrong colour U فیل بد رنگ شطرنج
colour of waste water U رنگ فاضلاب
data source U منبع داده
It is a source lf pride . U مایه افتخار است
source listing U لیست منبع
source code U کد منبع
source code U کد مبداء
source computer U کامپیوتر منبع
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
excitation source U منبع برانگیختگی
line source U منبع خطی منبع شبکه
discrete source U چشمههای مجزا
radio source U چشمه اخترواره
radio source U چشمه شبه اختری
radiation source U منبع تشعشع
quasistellar source U چشمه اخترواره
quasistellar source U چشمه شبه اختری
lighting source U منبع روشنایی
line source U منبع خطی شکل
power source U منبع قدرت
source trait U ویژگی پایه
source routine U روال منبع
source of power U منبع قدرت
source file U فایل مبدا
source listing U لیست برداری منبع
source language U زبان اصلی
image source U منبع تصویر
message source U منشاء پیام
message source U منبع پیام
source language U 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source of power U منبع انرژی
source document U سند اصلی
source register U ثبات منبع
information source U منبع اطلاعات
source data U دادههای منبع
source program U برنامه مبداء
source disk U دیسک مبداء
source document U سند منبع
incandescent source U منبع ملتهب
source program U برنامه منبع
source language U زبان منبع
x ray source U منبع اشعه رونتگن
voltage source U منبع فشار الکتریکی
voltage source U منبع قدرت
welding source U منبع جریان جوش
neutron source U منبع نوترون
voltage source U منبع الکتریسیته
voltage source U منبع ولتاژ
colour hard copy device U اسباب نسخه چاپی رنگی
basic source of food U منابعاولیهغذا
low frequency source U منبع فرکانس پایین
source data automation U خودکاری داده منبع
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
The water is turbid from its source . <proverb> U آب از سر چشمه گل آلود است .
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
in the light of U از لحاظ
in the light of U بشکل
light <adj.> U رنگ روشن
light U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
in the light of U نظریه
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
see the light <idiom> U متوجه اشتباه شدن
first light U سپیده دم
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
light U منبع نور سیگنال نور
light U چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light U بچه زاییدن
in light of <idiom> U به علت
light U سبک
light U روشن
light value U مقدار نور
light U روشنایی
inward light U اشراق
light U چراغ راهنمایی
light U پرتوافکندن نور
light U نوردادن
light U روشن کردن
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
inward light U نور داخلی
inward light U نور باطنی
light U نور
out like a light <idiom> U (زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light-well U [حیاط کوچک برای عبور نور]
to come to light U روشن شدن
light-well U [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
at first light U در اولین روشنایی روز
on/off light U خاموش
very light U خیلی سبک
very light U خیلی روشن یا کم رنگ
to come to light U معلوم شدن
light out U بسرعت ترک کردن
to i. light from anything U گذر کردن روشنایی
course light U روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
come to light <idiom> U آشکارشدن
light out U ناگهان رفتن
Recent search history Forum search
1lamp sokhteh ast لامپ سوخته است
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1Txp No Source Date
0Also, at the latest 17. April we would need vehicle details (brand, type, colour, license plate and driver) in order for your to pass the MoI checkpoints on the way to the EU Compound.# Please let me
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com